اصغر فرهادی و چند بازیگر فیلم جدایی نادر از سیمین پس از دریافت
جوایز بهترین فیلم، بهترین بازیگران مرد و زن در جشنواره برلین
توفیق فیلم آخر اصغر فرهادی به نام "جدایی نادر از سیمین" در
جشنواره فیلم فجر و سپس در جشنواره فیلم برلین با فیلمنامهای سنجیده و درست به دست
آمده که ریتم فیلم را به صورتی دقیق و حسابشده، تنظیم میکند.
معرفی محیط و آدمها، پرداخت تنشهای دراماتیک، تناسب حوادث اصلی و فرعی، تعادل
صحنههای داخلی و خارجی... همه چیز به فیلمنامه استوار فیلم برمیگردد؛ چیزی که در
سینمای امروز ایران، به علل گوناگون، از جمله برداشت غلط از تئوری "سینمای مؤلف"
مورد غفلت قرار میگیرد.
فیلم "جدایی نادر از سیمین" از مقدمهچینیهای زایدی که در بسیاری از فیلمهای
ایرانی، از جمله در فیلم پیشین فرهادی به نام "درباره الی" دیده میشود، نیز دور
مانده است. دو شخصیت اصلی فیلم، محیط داستان و حتی مضمون اصلی فیلم (داوری) در همان
اولین صحنۀ ساده و استیلیزه فیلم معرفی میشوند: زمینهای خالی با یک زوج جوان که
رو به ما (دوربین) نشستهاند و داوری ما را میطلبند.
در ابتدا این سیمین است که قصد دارد از نادر جدا شود و دلایل خود را باز
میگوید: او از شرایط ایران به تنگ آمده و مایل است دختر خود را در خارج، در محیطی
بهتر و مساعدتر بزرگ کند.
نادر (پیمان معادی) با او مخالف است و قصد دارد در ایران بماند. او هم دلایل خود
را دارد: وابستگی به شغل و محیط، نگرانی به حال پدر بیمارش که به مراقبت نیاز دارد
و....
جدایی نادر از سیمین علاوه بر دریافت خرس طلایی بهترین فیلم، دو خرس نقره ای
برای گروه بازیگران خود دریافت کرد که از این لحاظ رکوردی در تاریخ 61 ساله جشنواره
فیلم برلین محسوب می شود
سیمین (لیلا حاتمی) در جملهای گفته و ناگفته، که به خوبی شنیده میشود، بر
نکتهای اساسی انگشت میگذارد: جامعه ایران محیطی نیست که در آن مردم راحت و انسانی
زندگی کنند. از همین جا زمینه اجتماعی فیلم جوانه میزند.
زن از دادگاه یکراست به خانه میرود. در پلکان خانه با چند کارگر روبرو میشود
که پیانوی بزرگی را برای فروش از خانه بیرون میبرند. در صحنهای فشرده و بینهایت
گویا مشکلات جامعهای که نمیتوان در آن "زندگی راحت" داشت، برملا میشود.
این صحنۀ کمابیش نمادین با دقت و وسواس، با تیزبینی و موشکافی درخور تنظیم شده
است... پیانوی بزرگ در پاگرد دو "طبقه" گیر کرده است و کارگران با زن بر سر دستمزد
خود چانه میزنند. قرینه همین چانه زدن را در صحنه اولین دیدار نادر با حجت (شهاب
حسینی) میبینیم.
به دنبال این مقدمه ضروری، صحنه بعد در ماشین سیمین میگذرد که او برای راضیه
(زنی سنتی از طبقه پایین) شرایط کار در خانه را تشریح میکند. اندکی بعد، و با
تمهیدی درباره باردار بودن "راضیه" با همسرش حجت آشنا میشویم. از این لحظه کشمکش
دو خانواده، با تنشی قوی، با ضربآهنگی سنجیده که به دقت توسط کارگردان تنظیم شده،
تماشاگر را با سیر درام پیش میبرد و او را یک لحظه رها نمیکند.
شناخت روانی و عاطفی
لیلا حاتمی و پیمان معادی بازیگران اصلی فیلم جدایی نادر از
سیمین
نکته بارز فیلم شناخت درست کارگردان از آدمهای فیلم است، که به ویژه در کاوش
شخصیت و روحیات مردم عادی جامعه، چشمگیر است. پیوندهای عاطفی و علقههای احساسی به
سادگی و شیرینی، بیآنکه به زبان آید، القا میشود. پیوند راضیه که پیچیدگیها و
مشکلات روانی همسر خود را درک میکند. پیوند عمیق نادر به پدر و همسر و دخترش. عشقی
خاموش که هرگز به کلام در نمیآید.
دغدغه "حقیقت" در این فیلم نیز مانند کار قبلی فرهادی آشکار است و مانند موتور
یا محرکی درونی آدمها را درگیر میکند، و این نیز به یمن فیلمنامه یکدست و
استادانه فیلم است. اینجا نیز تنها آدمهای فیلم نیستند که در بازی "حقیقت" درگیر
میشوند. در صحنهای که زن به جستجوی پیرمرد به خیابان رفته است، ظاهرا برخورد پیش
میآید که حقیقت آن هرگز بر تماشاگر روشن نمیشود. از زبان زن میشنویم که در
خیابان ماشینی به او ضربه زده که میتوانسته علت اصلی سقط جنین او باشد. اما آیا
چنین ضربهای واقعا وارد آمده است؟ هیچ نمیدانیم.
فیلم ساختاری دورانی دارد. در پایان باز هم در دادگستری هستیم، با همان زوج جوان
که همچنان بلاتکلیف در انتظار "قضاوت" هستند. سرنوشت آنها در ظاهر در دست دختر
آنهاست که باید تصمیم بگیرد با کدام باشد. اما فیلم هیچ دلیلی برای خوشبینی
نمیبیند. مدار فیلم با گسترش حلزونی، آدمها را به مرحلهای دورتر برده است: حالا
نادر هم بر جدایی از سیمین اصرار دارد؛ جز این همه چیز همان است که
بود.